دل نوشته های یه دیوونه |
چه قدر دلم برات تنگ میشه... شاید باور نکنی ولی خیلی خیللللللللللللللللللی دلم برا تنگ میشه... اینو برای کسی می نویسم که شاید یه روز ازش دعوت کردم که بیاد و بخوندش... بعد از مدت ها اومدم یه سر به صفحه وبم بزنم ...خودمم فکر نمی کرد یوزر و پسوردمو هنوز یادم باشه...ولی یادم بود...این یعنی اینکه هنوز می تونم به ذهنم اعتماد کنم و هنوز داره کار می کنه...آخه چند وقته فکر می کنم مغزم دیگه کار نمی کنه...یه باب اسفنجی بدون مخ...از این به بعد سعی می کنم بیشتر سر بزنم و مطلب بذارم...ایشالاه...هر چی خدا بخواد فعلا شبتون به خیر... [ دوشنبه 93/7/21 ] [ 9:33 عصر ] [ باب اسفنجی ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |